Sweet Time
من به رژِین گفتم من امروز زنگ میزنم مرکز اطلاعات ایرانیان در لس انجل و هم شماره گروه بلک کتس و هم حسین تهی رو میگیرم اقا ما زنگیدیم اونجا یه خانومه برداشت گفتم سلام...من شماره حسین تهی رو میخواستم گفت..تهی دیگه کیه ما همچین شماره ای نداریم گفتم پس شماره گروه بلک کتس رو بدین گفت یادداشت کن اقا ما زنگیدیم به اون شماره(ماله لس انجلس بود)یه صدا خوشگله برداشت(مرد بود)گفت بفرمایید منم که حرفی برای گفتن نداشتم قطع کردم...دوباره زنگیدم(کرمو میبینی؟)باز صدا خوشگله برداشت گفت بله بفرمایید گفتم ببخشید اقا این شماره مطلق به گروه بلک کتسه؟؟؟گفت بله اینجا کمپانیه گروه بلک کتس هست بفرمایید بازم قطع کردم(خوب چی میگفتم) زنگیدم رژین شماره دادم به اون یه چند ماهی گذشت تا اینکه نزدیکای عید(تقریبا اخرایه اسفند)رژین بهم زنگید و گفت:سوگل من زنگ زدم کمپانی بلک کتس و گفتم میتونم با ادی حرف بزنم؟اون مرد گفت نه این شماره کمپانیه نه شماره موبایل ادی...حالا تو زنگ بزن بگو کی ادی میاد اونجا ما بزنگیم من گفتم نمیزنگم هی رژین اصرار کرد منم زیر بار نمیرفتم تا اینکه بعد از نیم ساعت کل کل منو رژِین و اصرار بیش از اندازه اون به اینکه من زنگ بزنم باعث شد قبول کنمو بزنگم.. گوشی رو قطع کردم و زنگ زدم کمپانی... من:سلام اقا ببخشید من کی میتونم زنگ بزنم و با ادی حرف بزنم ؟ اقا یا همون صداخوشگله:یه لحظه گوشی رو نگه دار.. یه دفعه دیدم یکی اومد گفت جانم بفرمایید...گفتم ببخشید من کی میتونم با ادی حرف بزنم؟ گفت:عزیزم خودم هستم بگو جانم...اقا قلبم داشت میومد تو دهنم..این قلبه منه دوووف دوووف دوووف... گفتم وااااااااااااااااای من شمارو خیلی دوست دارم گفت مرسی عزیزم منم که حرفی برای گفتن نداشتم 2مرتبه گفتم من شمارو خیلی دوست دارم ...فقط3بار اینو تکرار کرد اونم میگفت ممنونم منم دوستون دارم تا اینکه اون گفت اسمت چیه؟گفتم سوگل گفت :عزیزم از کجا زنگ میزنی؟گفتم از تهران(خالی بستم حالا من شهرستان بودم و با خط اون شهر زنگیدم..!!!)بعد گفت اها..یه خورده راجب درسو کارهایی که میخواست در اینده انجام بده برام گفت از یه طرف خوشحال بودم از طرفی شارژ پولی گوشیم داشت تموم میشد.. کلی حرف زد منم اخر گفتم ادی جون خیلی دوووست دارم و دلم میخواد از نزدیک ببینمت.. گفتم کی کنسرت داری؟نزدیکه ایران کنسرت نمیزاری؟گفت نزدیک ترین جایی که به ایران هست کنسرت میزارم ارمنستان گفتم چقدر خوب من حتما میام(بازم خالی بستم...) داشتیم خدافظی میکردیم که یک باره یادم افتادنزدیکه عید گفتم راااااستی ادی جون عیدت مبارک به خانواده هم سلام برسون و عید رو بهشون تبریک بگو(من چه زود پسرخاله شدم!!!)گفت حتما عزیزم تو هم عید خوبی داشته باشی قربونت بای خلاصه بعد از این همه دل و قلوه ای که به هم دادیم گوشی رو گذاشتم و دوره خونه میدویدم رو مبلا به پر به پر میکردم و همش میخندیدم مامان همون موقع با یه حالتی منو نگاه کرد و گفت خدا شفات بده.. 5دقیقه بعد رژین زنگید و گفت چی شد پرسیدی؟گفتم رژین رژین ...گفت بگو دیگه نصف جونم کردی.. گفتم من ...من ..من با ادی حرف زدم..رژِین:راست میگی خدافظ خدافظ..من:کجا؟؟؟رژین میرم به ادی بزنگم یه 10 دقیقه بعد رژین زنگ زد و گفت:سوووووووووووووووووگل خدا برات نسازه!!!گفتم چرا؟گفت من زنگ زدم و شهبال گوشیو برداشته و گفته تو که همین 5دقیقه پیش باهاش حرف زدی منم کلی ایه قسم دادم که نه به خدا من نبودم شهبالم گفت الان دیگه ادی رفته..:( منو بگو میخندیدم رژین میگفت کووووووووووفتت بشه چرا تو اینقدر شانس داری حالا من براش میگفتم که به هم چی گفتیم اون هی میگفت نگو دیگه اعصابم خورد میشه...دوستان ادامه مطلب باشه برای بعد حتما در اپ بعدی میفهمید که بالاخره رژین با ادی حرف زد یا نه..فعلا بای بوووووووووووووووووس نظرات شما عزیزان:
سلام..وب قشنگی دارین تبریک میگم.بازم سر بزنین به وب من.مرسی بای
پنج شنبه 5 آبان 1390برچسب:, :: 1:15 AM :: نويسنده : Rojin.Sogol
درباره وبلاگ Salam.ma 2ta dostim ke khateratemono bahanei kardim baraye sakht ye fazaye jadid va dashtan doste goli mesle shoma. Mamnoon ke webe maro baraye didan entekhab kardin. پيوندها
|